گريه مي كند وقتي كه خوشحال است

و مي خندد وقتي كه ترسيده است.

او براي آنچه اعتقاد دارد مبارزه مي كند و

عليه بي عدالتي مي ايستد.

وقتي كه راه حل بهتري بيابد، براي جواب دادن

از كلمه هااستفاده نمي كند. او خودش را

وقف پيشرفت خانواده اش مي كند. او دوست

پريشان حالش را نزد پزشك مي برد.

عشق او مطلق و بدون قيد و شرط است.


وقتي فرزندانش موفق مي شوند گريه مي كند. و

از اينكه دوستانش روزگار خوشي دارند خوشحال
مي شود.
او از شنيدن خبر تولد و عروسي شاد مي شود.

وقتي دوستان و نزديكان او فوت مي كنند دلش
مي شكند.
ولي او براي فائق آمدن بر زندگي نيرو ميگيرد.

او مي داند كه يك بوسه و يك آغوش مي تواند يك

دل شكسته را التيام بخشد.

او فقط يك اشكال دارد.


فراموش مي كند كه او چه ارزشي دارد
8 امتیاز + / 0 امتیاز - 1392/12/04 - 14:41